میلاد بارش
من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق
شبی خواب ترا دیدم ترا چون ماه بوسیدم
شبی در برکه مهتاب تو را نیلوفری چیدم
شبی خواب ترا دیدم به زیر آن درخت سیب
به من ای نازنین گفتی ز عشق تو به تردیدم
شبی عاشق شبی شیدا تو را در کوچه لیلا
ترا زیبا تر از لیلا ترا دیدم که رقصیدم
همه پروانه ها رفتند به باغ آسمان عشق
دلم پروانه شد آن شب به افلاک تو چرخیدم
قطاری در دل مه رفت ترا دیدم در آن کوپه
تو را دیدم که خندیدی. در آن مه مست گرییدم
رسیدم پشت در امروز به زیر بارش باران
تمام نامه ها خیس ا ند. میان گریه خندیدم
از این سینه دلم رفته به دریای تو بر گشته
بخوان بارش بخوان شعری که بر دریا دلم دیدم
م.بارش
نوشته شده در سه شنبه 94/7/21ساعت
10:13 صبح توسط میلاد بارش نظرات () |
Design By : Night Melody |